فضاپیمای روباتیک فونیکس (Phoenix به معنی ققنوس) الآن در حال بازبینیهای نهایی و آماده پیوستن به راکت دلتا است تا سفری 10 ماهه را آغاز کند.
این فضاپیمای روباتیک که تمام آزمایشهای مقدماتی را در مرکز فضایی کلورادو و در محیطی شبیه مریخ با موفقیت پشتسر گذاشته است، اواسط بهار آینده روی قطب شمال مریخ فرود میآید.
فونیکس بر خلاف مأموریت قبلی (روح و فرصت) بهجای حرکت در میان دشتها یا درهها، در جای خود ثابت میماند. وظیفه این آزمایشگاه روباتیک، حفاری در عمق سنگها و یخهای قطب شمال مریخ و بررسی مستقیم آنهاست.
این آزمایشها به محققان کمک خواهد کرد تا تاریخچه آب در این سیاره را بهتر بشناسند.
محققان امیدوارند به کمک این مأموریت به آثاری از حیات میکروبی باقیمانده از گذشته در مریخ دست پیدا کنند و یا احتمال ذوب شدن یخها در دورههای مشخص را بهدست بیاورند.
محققان دانشگاههایی از آمریکا، کانادا، سوئیس و آلمان روی یافتههای فونیکس پژوهش میکنند و ناسا و آژانس فضایی کانادا مسئول اجرای این برنامه فضایی هستند.
تیم اصلی تحقیقاتی در آزمایشگاه «اقمار و سیارات» (LPL) در دانشگاه آریزونا و به سرپرستی «پیتر اسمیت» مستقر هستند.
اکتشاف در مریخ
مأموریتهای موفقیتآمیز و شکستخورده زیادی در تاریخ فضانوردی به کاوش در مریخ اختصاص یافته است. مهمترین علت این امر هم جذابیت همیشگی مریخ به دلیل احتمال وجود حیات میکروبی در گذشته و یا حتی در زمان حال بوده است.
هرچند که نواحی دیگری در منظومه شمسی هستند که احتمال وجود حیات میکروبی در آنها بیشتر از مریخ است، مثل «تایتان»، قمر باشکوه سیاره کیوان یا «یو»، قمر اسرارآمیز مشتری، اما مریخ به خاطر فاصله نزدیکش با زمین از همه برای اکتشاف مناسبتر است.
همین فاصله نزدیک باعث شده که تعداد مأموریتهای اکتشافی در مریخ بیشتر از بقیه سیارات باشد و این سیاره را به عنوان نخستین گزینه برای فتح توسط بشر پس از «ماه» مشخص نموده است.
از سال 1964 که مدارگرد «مارینر 4» را ناسا برای اکتشاف به سمت مریخ روانه کرد تا به امروز، آمریکا، روسیه، اروپا و ژاپن چندین مأموریت اکتشاف شامل مدارگرد، سطحنشین و سطحپیما به مریخ فرستادهاند.
شوروی در سال 1971، مارس 2 و 3 را به سمت مریخ فرستاد. اما نقطه اوج اکتشاف در مریخ در دوران جنگ سرد، به سال 1975 برمیگردد که آمریکا سطحنشینهای وایکینگ 1 و 2 را به مریخ فرستاد و نخستین تصاویر رنگی از سطح این سیاره را به زمین مخابره کرد.
شوروی پس از آن فوبوس 1 و 2 را در 1988 راهی مریخ کرد که تقریباً با شکست مواجه شدند. «مارس گلوبال سورویور» یکی از موفقترین مدارگردهای مریخ بود که آمریکا آن را در 1996 اجرا کرد؛ مأموریت تاریخی که تا چند ماه پیش ادامه داشت و توانست بهترین تصاویر را از سطح مریخ بگیرد. ادیسه (ناسا) و مارس اکسپرس (اسا) هم مدارگردهایی هستند که الآن به دور سیاره سرخ در حال گردش هستند.
اما 20 سال پس از وایکینگها بشر با نخستین سطحپیما (سوجورنر) در مأموریت پت فایندر (رهیاب) در سال 1997 به مریخ پا گذاشت، ماموریت 2 هفتهای که 3 ماه طول کشید و نشان از قدرت و پیشرفت بشر در دانش رباتیک میداد و سرچشمه مأموریتهای بعدی سطحپیما در مریخ شد که مهمترین آن اسپریت (روح) و آپورتونیتی (فرصت) بودند.
سطحپیماهایی که برای 3 ماه برنامهریزی شدهبودند اما الآن در زیر توفان شن در استوای مریخ دستوپا میزنند تا 4 ماه دیگر بتوانند چهارمین سال حضورشان در مریخ را جشن بگیرند. 10 مأموریت دیگر هم در دست بررسی و اجرا هستند که اوج آن مأموریت رباتیک بازگرداندن نمونه خاک مریخ در سال 2024 است.
ققنوس از میان خاکستر برمیخیزد
سال 2001 قرار بود که آزمایشگاه LPL مأموریتی به نام «مارس سورویر» را که یک سطحنشین بود اجرا کند. اما ناسا به دلیل کمبود بودجه در سال 200 این پروژه را منحل کرد. اما پیتر اسمیت برنامه مارس سورویر را بهینه کرد و تغییرات دیگری در آن داد و آن را به ناسا ارایه کرد و ناسا هم آن را پذیرفت.
به این ترتیب، اسمیت نام فونیکس به معنی ققنوس را برای آن انتخاب کرد. ققنوس پرندهای افسانهای است که در لحظه مرگ آتش میگیرد و به خاکستر تبدیل میشود. از دل آن خاکستر دوباره یک جوجه ققنوس سر از تخم درمیآورد. البته این روزها که تب هریپاتر همهجا را گرفته، احتمالاً همه با ققنوس آشنا هستند!
پس از انجام آخرین آزمایشهای قبل از پرواز مثل کنترل صفحههای خورشیدی، چتر نجات، رادار پرواز و سپر حرارتی در پایگاه فضایی کندی، فونیکس روی موشک دلتا سوار شد. قرار گرفتن فونیکس در کپسول مخصوص در فضاپیما نیز در سه مرحله انجام شد.
پس از پرتاب، این فضاپیما بیش از 9 ماه در راه خواهد بود تا به مقصد برسد، پس از رسیدن فونیکس به مریخ نوبت به فرود بر سطح مریخ میرسد که یکی از حساسترین مراحل کار است.
در هنگام فرود چتر نجات و موتور هیدروزین هر دو وظیفه دارند تا با کاهش و کنترل سرعت، فضاپیما را به سلامت بر روی سطح سیاره فرود آورند. پس از برخورد فضاپیما با جو مریخ، همزمان با کاهش ارتفاع چتر نجات و موتور هیدروزین تعبیه شده سرعت را از حدود 200 کیلومتر بر ساعت به 8 کیلومتر بر ساعت کاهش میدهند تا فضاپیما بتواند دقیقاً در نقطه مورد نظر در قطب شمال مریخ به آرامی بنشیند.
هنگامی که فونیکس به سلامت بر روی مریخ فرود آمد، 30 دقیقه صبر میکند تا گردوغبار بهوجود آمده در اثر فرود محو شود سپس دو صفحه خورشیدی مدور خود را باز میکند و بعد از آن دیگر ابزارهای خود نظیر بازوی روباتیک، دکل کوچک هواشناسی و دوربین خود را فعال خواهد کرد.
هنگامی که این مریخنشین صفحات خورشیدی خود را باز کند 5/5 متر پهنا و 5 /1متر طول خواهد داشت، بازوی روباتیک آن 3/2 متر طول دارد و به مریخنشین این امکان را میدهد تا محیط اطرافش را بهراحتی بررسی کند.
این بازو میتواند یخهای مریخ را تا چندین سانتیمتر حفاری کند و از لایه سطحی یخها عبور کرده به یخهای عمیقتر و مدفون شده در زیر سطح سیاره دست یابد و همچنین میتواند مقداری از خاک سطح مریخ را به عنوان نمونه وارد آزمایشگاه کوچکی کند که در بدنه مریخنشین طراحی شده.
در این آزمایشگاه بهوسیله حرارت به این نمونهها میتوان به مواردی مثل آب و همچنین هیدروکربنهای سازنده حیات (در صورت وجود) دست یافت.
دکل کوچک هواشناسی فونیکس میتواند به بررسی جو سیاره بپردازد و میزان آب و غبار موجود در اتمسفر محل فرود را اندازه بگیرد. در طی دوره 3 ماهه فعالیت مریخنشین وضعیت جو سیاره در بهار و تابستان مریخی نیز تحلیل خواهد شد.
دیویدی برای آیندگان
روی فونیکس یک دیویدی قرار دارد که در آن اطلاعات بینظیری در مورد اسطورهها و داستانهای تاریخ ادبیات بشر که در مورد مریخ است قرار داده شده است.
یکی از جالبترین قسمتهای این مجموعه چندرسانهای، متن داستان «جنگ دنیاها» و همینطور مجموعه رادیویی این داستان به کارگردانی هنرمند بزرگ «اورسون ولز» است که در سالهای رکود اقتصادی آمریکا در دهه 1930 پرمخاطبترین برنامه صدای آمریکا بود.
همچنین چند داستان از نویسنده بزرگ داستانهای علمی- تخیلی آرتور سی کلارک و چند نویسنده دیگر در مورد مریخ در این دیویدی قرار دارد.
اما مشکل اینجاست که اگر صدها یا شاید هزاران سال دیگر این دیویدی بهدست بشر بیافتد، چگونه میتواند از این فناوری عقبمانده قرن بیستویکمی استفاده بکند!